صابر خراسانی متولد مرداد 1356 در مشهد، شاعر است

فارغ التحصیل صنایع فلز از هنرستان سید جمال مشهد است، از کار تولیدی پوشاک به شاعری رسید و حالا در تهران زندگی می کند او در 17 سالگی متاهل شده است

بعد از تحصیلات هنرستان وارد کار تولیدی پوشاک شدم تا اینکه در سال 1379 وقتی 23 ساله بودم بدنبال پیشنهاد کاری در حوزه پوشاک به تهران آمدم و مدیر کارخانه شدم

بعد از دو سال کار دوباره برای پیگیری کار پوشاک خودم به مشهد بازگشتم

در سال 82 که در مشهد بودم به پیشنهاد دوستان هیئتی، به جهت صدایی که داشتم وارد کار مداحی شدم، مدتی بعد بخاطر شرایطم به تهران بازگشتم و مداحی را آنجا پیگیری کردم

در همان سال 82 با یکی از دوستانم شبانه به بهشت زهرا قطعه شهدا رفتیم که مردم برای گرفتن حاجت می آمدند، آن شب وقتی به خانه مان آمدم شعر گفتم، اصلا نمیفهمیدم شعر است

شعر اول و دوم در وصف شهدا و شعر سوم در وصف حضرت زینب کبری (س) بود. بیت اول شعر شهدا که اولین شعرم بعد از بازگشت از بهشت زهرا این بود:

وارد بهشت شدم عجب حال و هوایی ؟ باز دارم خواب می بینم، انگاری تو کرب و بلایی

کم کم شعرهایم را برای دوستانم خواندم و آنها می گفتند صابر شعرهایت را دکلمه کن، اوایل برایم خیلی عجیب و دور از ذهن بود این کار، اما خب به آن جذب شدم.

مدتی بعد با حمایت دوستان شروع به خواندن شعرها در هیئت کردم

من سال 1373 وقتی 17 ساله بودم قبل از اینکه به سربازی برم ازدواج کردم و اصلا کارم به عاشقی نرسید و حالا از زندگی خودم بسیار راضی هستم

ثمره این ازدواج یک دختر می باشد

رواق - قصه ی چای ریز امام حسین علیه السلام